روایت من از اتاق درمان:
• شاید بتوان گفت وضعیت درمان برای هر فرد وضعیت متفاوتی است، هرکس با مساله ای منحصر به فرد و با امید بهبودی به روان درمانی مراجعه می کند، برای کسی آزادی در زندگی کردن، برای کسی دیگر رهایی از ترس ها و تکرارها، احساس تنهایی، نداشتن رابطه خوب، نداشتن اعتماد به نفس، سردرگمی، عصبانیت و ... گاها فرد برای این موضوعات راه های مختلفی را امتحان کرده است اما کارساز نبوده اند. رنج کشیده و فرسوده از وضع موجود است و به دنبال تغییر، اما نمی داند چگونه این تغییر را ایجاد کند. این می تواند نقطه ی آغاز برای روان درمانی باشد، سوال دارد و برای یافتن پاسخ، پا در مسیری می گذارد که هر فرد در آن طول قدم های متفاوت برای رسیدن به مقصد دارد، و درمانگر در این مسیر کنار او است. شاید وضعیت درمان این باشد: سوال های منحصر به فرد، مسیر منحصر به فرد و خلق پاسخ منحصربه فرد
رواندرمانی بزرگسال